علی ( علیهالسّلام ) فرمود : حال که روزگار بهکام تو میگردد چرا عجله کرده و مرا به قتل تهدید میکنی ؟
برای من روشن است که عبدالرحمن جانب تو را رعایت خواهد گرفت و برخلاف حق و مصلحت ، سخن خواهد گفت
ولی چون چارهای نیست ، من نیز بهشرط اینکه او خویشاوندی خود را با تو نادیده گرفته و رضای خدا و مصلحت امت را در نظر بگیرد ، او را به حکمیت میپذیرم ، عبدالرحمن نیز سوگند یاد کرد که چنین کند
عبدالرحمن مردم را در مسجد پیامبر ( صلیاللهعلیهوآله ) جمع کرد تا در حضور مهاجر و انصار رأی خود را اعلام کند
آنگاه برای اینکه تظاهر به بیطرفی و بینظری خود کند اول به طرف علی ( علیهالسّلام ) رفت و گفت : یا علی! من هم مصلحت در آن میبینم که امروز همه مسلمانان با تو بیعت کنند ولی بهشرط اینکه شما طبق دستور خدا و سنت پیامبر ( صلیاللهعلیهوآله ) و روش ابوبکر و عمر حکومت کنید !!
علی ( علیهالسّلام ) فرمودند : من بهدستور الهی و سنت رسولخدا ( صلیاللهعلیهوآله ) و روش خودم که همان رضای خدا و سنت پیامبر است رفتار میکنم ، نه به روش دیگران
البته عبدالرحمن و عثمان و سایر مردم نیز انتظار شنیدن همین سخن را داشتند و میدانستند که آن حضرت سخن بهکذب نگوید و از راه حق منحرف نشود
از طرفی امیرالمؤمنین ( علیهالسّلام ) خلافت ابوبکر و عمر را غاصبانه میدانست و از تضییع حق خود شکایت داشت اکنون چگونه ممکن است که روش آن دو را تصدیق کند ؟