نسائی بهسند دیگر روایت کرده است : رسولخدا ( صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ) دست علی را گرفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند :
اَلَم تَعلَمُوا أنی أولی بِکُم مِن أنفُسِکُم
قالُوا نَعم ، صَدَقَّتَ یا رَسولَالله ، ثُمَّ أخَذَ بِیَدِ عَلی فَرَفَعها
فَقالَ : مَن کُنتُ وَلیَّهُ فَهذا وَلیّه ۱
آیا نمیدانید که من نسبت بهشما أولی از خود شما هستم ؟!
گفتند : بلی میدانیم ، تو راست میگوئی ای رسولخدا!
پس آنحضرت دست علی را گرفت و بالا برد و فرمودند : هر کسی که من ولی او هستم، این علی ولی او است
همچنین ، مسند از زیدبنارقم نقل کرده که گفت : وقتی پیامبر ( صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ) از حجةالوداع برگشت
در غدیرخم پیاده شد و دستور داد زیر درختها را جارو زدند ، سپس فرمودند : کَاَنّی دُعیتُ ، فَاَجبتُ وَ إنّی تارِک فیکُم الثِّقَلَینِ أحدَهُما أکبرُ مِنَ الآخَرِ ، کتابَ اللهِ وَ عِترَتی أهلَبیتی فَانظُرُوا کَیفَ تَخلِفُونی فیهِما فَاِنَّهُما لَن یَفتَرقا حَتّی یَردا عَلَی الحوضِ ثُمَّ قالَ : إنَّ اللهَ مولایَ وَ أنا وَلیُّ کُلّ مُؤمِن ثُمَّ اَنَّه اَخَذَ بِیَدِ عَلی ( علیهالسّلام ) فَقالَ مَن کُنتُ وَلیّهُ فَهذا وَلیّهُ
گویی من دعوت شدهام ، و اجابت میکنم ( وفاتم نزدیک شده و آماده وفاتم ) و من دو چیز گرانقیمت میان شما میگذارم ، یکی از آنها بزرگتر از دیگری است ، کتاب خدا و عترتم ، اهلبیتم