عبدالرحمن سپس بهطرف عثمان رفت و همان جملهای را که برای علی ( علیهالسّلام ) گفته بود بهعثمان نیز پیشنهاد کرد ، برای عثمان که از شدّت ذوق و شوق سر از پا نمیشناخت پاسخ مثبت به این جمله ، خیلی آسان و حتی با کمال آرزو بود ، او حاضر بود که چنین قولی را با خون خود بنویسد و امضا کند.
بانگ زد : سوگند میخورم که جز طریق ابوبکر و عمر بهراهی نروم و از روش آنان منحرف نشوم
عبدالرحمن دست بیعت بهدست عثمان داد و او را بهخلافت تبریک گفت
بلافاصله بنیاُمیّه که منتظر چنین فرصتی بودند هجوم آورده و دسته دسته بیعت کردند ، ولی بنیهاشم و جمعی شخصیتهای معروف مانند : عماریاسر و مقداد و سایر بزرگان از بیعت خودداری کردند
و بدین ترتیب عبدالرحمنبنعوف ، نقش خود را با کمال مهارت بازی کرد و با تردستی عجیب ، خلافت را از عمر به عثمان منتقل کرده و مقصود عمر را جامه عمل پوشانید و امیرالمؤمنین علی ( علیهالسّلام ) در اثر حقیقتخواهی ، برای بار سوم از حق مشروع خود محروم گردید
تمام این مقدّمات و صحنهسازیها که با تدبیر عمر به وجود آمده بود برای رسیدن عثمان به خلافت و احیاناً بهمنظور قتل امیرالمؤمنین علی ( علیهالسّلام ) در صورت مخالفت بود ، بههمین جهت آنحضرت دربارهی تشکیل این شورا و نیرنگهای عبدالرحمن فرمود : خُدعه وای خُدعة ، حیله است و چه حیلهای